کد مطلب:149467 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:145

تحریف معنوی
تحریف معنوی یعنی منحرف كردن روح و معنی یك جمله یا یك حادثه، و چون بحث در اطراف حادثه است پس تحریف معنوی یك حادثه یعنی اینكه علل و انگیزه ها و همچنین هدف و منظورهای آن حادثه را چیز دیگر غیر از آنچه هست معرفی كنیم. مثلا شما به دیدن شخصی می روید، یا شخصی را به خانه یا مجلس خودتان دعوت می كنید، دیگری می آید می گوید: می دانی منظور فلانی از آمدن به خانه ی تو چیست؟ (یا از دعوت تو چیست؟) می خواهد مثلا دخترش را به پسر تو بدهد؛ در صورتی كه شما چنین منظوری هرگز ندارید.

تحریف در جمله ها سه مثال دارد كه قبلا اشاره كردیم.

در بسیاری از حوادث تاریخی جهان، از نظر تفسیر و توجیه، تحریف شده یا عمدا یا جهلا، كه فعلا وارد آنها نمی شویم.

حادثه ی بزرگ و باعظمت عاشورا گذشته از تحریفهای لفظی و شكلی مربوط به حوادث و جریاناتی كه بوده است، دچار یك سلسله تحریفهای مهمتر در ناحیه ی روح و معنی و تفسیر و توجیه گردیده است.

می دانیم امام حسین نهضتی كرده است كه شرایط سه گانه ی عظمت را دارا بوده است: الف. مقدس بودن هدف و مشخص نبودن آن، به خاطر انسانیت بودن آن كه توأم با فداكاری و گذشت از منافع فردی بوده است. به همین دلیل بشریت این گونه افراد را كه مرز میان خود و دیگران را شكسته اند از خود می داند و خود را از آنها می داند، او را فدای امت و مصالح امت می بیند.

ب. اینكه توأم بوده با یك بصیرت قوی و نافذ، و آنچه دیگران در ظاهر نمی دیدند او در پشت پرده می دیده است. آنچه دیگران در آینه نمی دیدند، او در خشت خام می دیده است. به عبارت دیگر از محیط خودش پیش بود.

ج. انیكه نوری بوده كه در میان یك ظلمت كامل درخشیده است به شرحی كه قبلا گفته ایم.

از طرف دیگر اولیاء دین سخت توصیه كرده اند به مردم راجع به اخبار این حادثه
و عزاداری دائم و زیارت تربت او.

در اینجا سخن این است كه امام چرا نهضت كرد و بعد چرا پیشوایان اسلام توصیه كردند كه این حادثه زنده بماند؟

تحریفی كه در اصل حادثه رخ داد این بود [گفتیم امام حسین] كفاره ی گناه امت را بدهد و سنگر گنهكاران باشد، بیمه كند معصیتكاران را.

تحریف دوم این بود كه این حادثه جنبه ی خصوصی و فردی دارد، یعنی آن را به آسمان بردیم و غیر قابل پیروی قرار دادیم و از مكتب بودن و درس بودن خارج كردیم، آن را در اوضاع و احوال عصر و زمان خود از یك طرف و دستورهای اسلام در این زمینه ها از طرف دیگر قرار ندادیم كه بتواند مكتب و مدرسه و الهام بخش باشد.

پس دو كار به سرش آوردیم. اول آن را از مكتب بودن - از راه خصوصی كردن - خارج كردیم. دوم اینكه به علاوه آن را به صورت یك مكتب گنهكارسازی در آوردیم و گفتیم هر گناهی بكنیم سینه ی سه ضربه آن را جبران می كند.

تحریف دیگر، در موضوع دستورها درباره ی فلسفه ی عزاداری است. در اینجا گاهی گفتیم برای تسلی خاطر حضرت زهراست چون ایشان در بهشت همیشه بیتابی می كنند و هزار و چهارصد سال است آرام ندارند، با گریه های ما ایشان آرامش پیدا می كنند! پس آن را یك خدمت خصوصی به حضرت زهرا تلقی كردیم.

دوم اینكه به چشم یك آدم نفله شده كه حداكثر مقامش این است كه بی تقصیر به دست یك ظالم كشته شد پس باید برایش متأثر بود به امام نگاه كردیم، فكر نكردیم كه تنها كسی كه نفله نشد و برای هر قطره ی خون خود ارزش بی نهایت قرار داد او بود. كسی كه موجی ایجاد كرد كه قرنها كاخهای ستمگران را لرزاند و می لرزاند و نامش با آزادی و برابری و عدالت و توحید و خداپرستی و ترك خودپرستی یكی شده چگونه هدر رفته است؟! ما هدر رفته ایم كه عمری را جز در پستی و نكتب زندگی نكرده و نمی كنیم.

هدف نهضت امام را خود امام از همه بهتر بیان كرده است. هدفش همان هدف پیغمبر بود. خطبه های امام مبین هدف نهضت امام است. امام هدف نهضت خود را اصلاح امت اسلامیه معرفی كرد؛ خواست عملا درسهای اسلام را بیاموزد و به جهان بفهماند كه خاندان پیغمبر اسلام كه نزدیكترین مردم به او هستند، از همه ی مردم دیگر به تعلیمات او بیشتر ایمان دارند و این خود دلیل حقانیت این پیغمبر است.


اما اینكه فلسفه ی اقامه ی عزای حسین چیست؟ برای اینكه صحنه ای بالاتر و بهتر از این صحنه در جهان وجود ندارد اولا این اندازه درس توحید و ایمان كامل به جهان غیب را بدهد و مظهر نفس مطمئنه باشد پس روحش توحید بود.

ثانیا همه ی تربیتها برای این است كه روح بشر در برابر حوادث، شكست ناپذیر شود؛ تنش با شمشیرها قطعه قطعه، ثروتش به باد، فرزندانش كشته، خاندانش اسیر، ولی روحش ثابت و محكم بماند.

ثالثا چقدر فرق است میان ادعا و عمل، مدعیان آزادی و آزادیخواهی، حقوق بشر، عدالت، [زیادند] اما داستان پادشاه و وزیر و گربه ی تربیت شده است؛ ولی مردان الهی عملا نشان دادند كه اگر یك طرف حق باشد با محرومیتها، با كشته شدن ها، با قطعه قطعه شدن ها، و طرف دیگر مال و ثروت و همه چیز باشد با پامال شدن حق و حقیقت، كدام طرف را می گیرند.

چند چیز كه علامت شكست دشمن بود:

الف. پرهیز از جنگ تن به تن.

ب. تیراندازی و سنگ پرانی.

ج. دستور عمرسعد كه از جنگ با شخص حسین پرهیز كنند: هذا ابن قتال العرب، و الله نفس ابیه بین جنبیه [1] .

د. دستور عمرسعد كه مانع سخنرانی او بشوند و نگذارند سخنانش شنیده شود. نه در مقابل شمشیر و بازویش و نه در مقابل منطق و سخنش تاب نمی آوردند.

آنچه از امام ظهور كرد:

الف. شجاعت بدنی.

ب. قوت قلب و روح.

ج. ایمان به حق و قیامت، كه ساعت به ساعت بر بشاشتش افزوده می شد.

د. صبر و تحمل.

ه. رضا و تسلیم.

و. طمأنینه و عدم هیجان روحی و نشنیدن یك سخن [از او] كه حاكی از غضب و خشم و از جا در رفتن باشد.


ز. روح حماسی كه چنان خطبه ای انشاء كرد.

دو چیزی كه چشم امام را روشن داشت:

الف. خاندان.

ب. یاران. ههنا مناخ ركاب و مصارع عشاق [2] اصحاب و خاندان نشان دادند كه عاشقانه عمل می كنند.

پس بی نظیری و آموزندگی آن، علت اصلی و فلسفه ی اصلی عزاداریهاست.


[1] [اين، فرزند كشنده ي عرب است. به خدا سوگند جان پدرش در ميان دو پهلوي اوست.].

[2] [اينجا بارانداز سواران و قتلگاه عاشقان است.].